جدول جو
جدول جو

معنی خوک بندکردن - جستجوی لغت در جدول جو

خوک بندکردن(بِ هََ زَ دَ)
بستن خوک، کنایه از محکم بستن و سخت به بند کشیدن:
باتو گر این سگ کند عزم بگرگ آشتی
بازی بز می دهد تا کندت خوک بند.
عطار
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَرْ دَ)
بستن جراحت یا قرحه با دارویی خشک یا جامۀ خشک. (یادداشت بخط مؤلف) : اگر جراحت شکافی بود راست و هموار از گوشت آن جایگاه هیچ رفته نباشد آنرا زود خشک بند باید کرد و این چنان بود که لبهاء جراحت را بهم فرازآرند و رفاده برنهند و ببندند محکم و نگاهدارند تا در میان جراحت چیزی درنیفتد چون موی و روغن و غیر آن چه اگر از این نوع چیزی درافتد دیر درست گردد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و همه جراحتهای تازه را خشک بند کنند و دو روز یا سه روز بسته باید داشت تا چون بگشایند بسته شده باشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). خاکستر اسفنج زخمی را که در ساعت زده باشندبپاشند خشک بند کنند زود نیکو سازد. (برهان قاطع).
زخم فراق را نتوان کرد خشک بند
دست بریده را نبود بخیه سودمند.
قاسم مشهدی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا